هیئت روضه الشهدا شهر مریانج

هیئت روضه الشهدا شهر مریانج

محفل بسیجیان و رهروان امام وشهدا
هیئت روضه الشهدا شهر مریانج

هیئت روضه الشهدا شهر مریانج

محفل بسیجیان و رهروان امام وشهدا

سوغات

مرحوم حاج غلامحسین ازغدى معروف به حاج آخوند که از موثقین و دوستان بود بلاواسطه نقل کرد:زنى از محارم من که مؤ منه و بسیار فقیره و تهى دست بود حالش این بود که سالى یکمرتبه از ازغد که چهارفرسخى شهر مشهد است با پاى پیاده بزیارت حضرت رضا (ع ) مى آمد. و چون برمى گشت براى هر یک از اطفال قبیله سوقات مى آورد مانند کفش و کلاه و سینه بند و امثال اینها. هر وقت ما باو مى گفتیم تو که پیاده و با دست خالى مى روى پس پول از کجا مى آورى که این چیزها را مى خرى .مى گفت من وقتى بحرم مى روم حضرت رضا (ع ) را میان ضریح مى بینم و آن بزرگوار احوال مرا و اطفال را و عدد آنها را مى پرسد. و باندازه اى پول بمن مى دهد که براى اطفال سوغاتى و تحفه بخرم و شما مگر وقتى بحرم مى روید آنحضرت را نمى بینید. و چون چنین جواب مى داد ما سکوت مى کردیم و گمان مى کردیم که او چون فقیره است در مشهد گدائى و تکدى مى کند و پولى بدست مى آورد و سوغاتى مى خرد.تا اینکه یک سفر چون روانه مشهد شد من پشت سرش آمدم تا بمشهد رسید و دیدم بخانه یک نفر از غدیها رفت و من بیرون آن خانه منتظر او شدم تا اینکه وضو ساخته بیرون آمد تا بحرم برود. من هم عقب سرش رفتم تا بحرم شریف رسید و خود را بضریح مطهر چسبانید. من در حرم ایستادم تا وقتى از حرم بیرون آمد.خودم را باو رساندم و سلام کردم چشمش که بمن افتاد از ملاقات من اظهار خوشحالى کرد سپس باو گفتم برابر ضریح چقدر طول دادى . گفت بلى حضرت رضا (ع ) با من احوال پرسى کرد و احوال اطفال قبیله را پرسید و پول بمن مرحمت فرمود که براى اطفال سوغاتى بخرم آنگاه دستش را باز کرد دیدم چند قران میان دست اوست . آنوقت فهمیدم که آنزن بواسطه اخلاص و صدق بچنین مقامى رسیده که امام را مى بیند و با او سخن مى گوید و من هرچه کردم که آن پولها را بگیرم و بجهتش سوغات بخرم قبول نکرد و گفت باید خودم بخرم.  

کرامات الرضویه (ع)


نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد